اُوصِيكُم بِتَقوَى اللّهِ فَإنَّ اللّهَ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أن يُحَوِّلَهُ عَمّا يَكرَهُ إلى مايُحِبُّ ويَرزُقَهُ مِن حَيثُ لايَحتَسِبُ؛
شما را به تقواى الهى سفارش مىكنم ؛ زيرا خدا ضمانت داده كسىرا كه تقواى الهى پيشه سازد ، از آنچه ناخوش مىدارد ، به آنچه خوش مىدارد انتقال دهد ، و از جايى كه گمان نمىبرد ، روزىاش دهد .
إيّاكَ أن تَكونَ مِمَّن يَخافُ عَلَى العِبادِ مِن ذُنوبِهِم ويَأمَنُ العُقُوبَةَ مِن ذَنبِهِ؛
مبادا از كسانى باشى كه به سبب گناهانِ بندگانِ خدا بر سرنوشت آنان بيمناك است ، ولى خود را از سزاى گناه خويش ايمن مىداند .
فَإنّي لا أرَى المَوتَ إلاّ سَعادَةً ولا الحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إلاّبَرَماً؛
به راستى كه من مرگ را جز خوشبختى نمىدانم ، و زندگى با ستمكاران را جز ملال .
لِرَجُلٍ اغتابَ عِندَهُ رَجُلاً : يا هذا كُفَّ عَنِ الغِيبَةِ فَإنَّها إدامُ كِلابِ النّارِ؛
به مردى كه نزد او از ديگرى غيبت مىكرد ، فرمود : «اى فلان!زبان از غيبت فرو بند كه غيبت ، خورشِ سگان دوزخ باشد».
إنَّ قَوماً عَبَدوا اللّهَ رَغبَةً فَتِلكَ عِبادَةُ التُّجّارِ وإنَّ قَوماً عَبَدوا اللّهَ رَهبَةً فَتِلكَعِبادَةُ
العَبيدِ وإنَّ قَوماً عَبَدوا اللّهَ شُكرا فَتِلكَ عِبادَةُ الأَحرارِ وهِيَ أفضَلُ العِبادَةِ؛
برخى خدا را به شوق [بهشت] مىپرستند . اين ، پرستشِ سوداگران است . گروهى خدا را از ترس مىپرستند . اين ، پرستشِ بردگان است . و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى مىپرستند كه اين ، پرستشِ آزادگان وبرترين نوع پرستش است.
اَلاستِدراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبدِهِ أن يُسبِغَ عَلَيهِ النِّعَمَ ويَسلُبَهُ الشُّكرَ؛
خدعه (و مهلت دادن) خدا به بنده آن است كه نعمت فراوان ومستمر به او رساند و سپاسگزارى را از او بگيرد.
مِن دَلائِلِ عَلاماتِ القَبولِ : الجُلوسُ إلى أهلِ العُقولِ؛
از نشانههاى خوشنامى و نيكبختى ، همنشينى با خردمندان است.
مِن عَلاماتِ أسبابِ الجَهلِ المُماراةُ لِغَيرِ أهلِ الفِكرِ؛
از نشانههاى اسباب نادانى ، مجادله با غير اهل انديشه است.
مِن دَلائِلِ العالِمِ انتِقادُهُ لِحَديثِهِ وعِلمُهُ بِحَقائِقِ فُنُونِ النَّظَرِ؛
از نشانههاى دانا ، نقّادى (و بررسى) گفتار خود و آگاهى او از حقايق فنون رأى (و نظر) است.
إيّاكَ وما يُعتَذَرُ مِنهُ ؛ فَإنَّ المُؤمِنَ لايُسييءُ ولايَعتَذِرُ والمُنافِقُ كُلَّ يوَمٍ يُسييءُ ويَعتَذِرُ؛
از آنچه موجب پوزش خواهى شود ، بپرهيز ؛ زيرا مؤمن ، نه بد كند و نهپوزش خواهد ، و منافق ، هر روز بد كند و [هر دَم] پوزش خواهد.
لِلسَّلامِ سَبعونَ حَسَنَةً ، تِسعٌ و سِتّونَ لِلمُبتَدِىءِ وواحِدَةٌ لِلرّادِّ؛
سلام را هفتاد حسنه (و پاداش نيك) باشد : شصت و نُه حسنه از آنِ سلام دهنده و يك حسنه از آنِ پاسخ گوينده آن است.
اَلبَخيلُ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ؛
بخيل ، كسى است كه در سلام كردن بخل ورزد.
مَن حاوَلَ أمرا بِمَعصِيَةِ اللّهِ كانَ أفَوتَ لِما يَرجُو وأسرَعَ لِما يَحذَرُ؛
كسى كه با نافرمانى خدا در پىِ كارى باشد ، آنچه را اميد دارد ، بيشتر ازدست بدهد و به آنچه از آن مىپرهيزد ، زودتر گرفتار آيد.
أتاهُ رَجُلٌ فَسَألَهُ فَقالَ عليهالسلام : إنَّ المَسألَةَ لاتَصلُحُ إلاّ في غُرمٍ فادِحٍ أو فَقرٍ مُدقِعٍ أو حمَالةٍ مُفظِعَةٍ فَقالَ الرَّجُلُ : ما جِئتُ إلاّ في إحدايهُنَّ فَأمَرَ لَهُ بِمِاَئةِ دينارٍ؛
مردى نزد حضرت آمد و از او مالى خواست . فرمود : «درخواست مال ، روا نيست ، مگر براى پرداخت هزينهاى بسيار يا فقرى به خاك نشاننده يا تأديه تعهّدى ناگزير [چون ديه و غرامت وكفالت]» . آن مرد گفت : من جز براى [پرداخت] يكى از اينها نيامدهام . پس فرمود كه صد دينار بدو دهند.